نگاه به چشمانت چه جرم سنگینی داشت...
که من را تا ابد زندانی آن چشم های زیبایت کرد،
نگاهی که من را بی انتها عاشق و شیفته ی تو کرد،
نگاهی که مثل باد بر زندگیم وزید
و روزهای بی کسی ام را با خود برد و
به جایش تو را برایم آورد که حالا شد ه ای
تک سرنشین قلبم، حال قلبم از آن توست،
زن مهربون و ساده من تا ابد دوستت خواهم داشت
خیالت تخت جاییت اینجاست * سینه پر التهاب علیرضا...
تپش قلبم را با نفس های گرمت تنظیم کردم ...
دوستت دارم عشق اهورایی من
